کیارشکیارش، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره
عشقمونعشقمون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
کیانکیان، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

کیارش و کیان شاهزاده های کوچولو مامان وبابا

اولین کلمه کیارشم

سلام عشق مامآن امروز 22.2.95 اولین کلمه زندگیت و گفتی البته آواهای زیادی رو تکرار میکنی ولی این یکی رو با نشون دادن گفتی قربونت برم امروز وقتی با هم اون پازل اندام ها رو که از نمایشگاه کتاب خریدیم رو کار میکردیم تا شما تکرار کنی با نشون دادن گفتی دت (دست) وقتی تکرار میکردم تا سین هم بگی ت رو کشیده میکردی الهی فدای صدات بشم که با شنیدنش قلبم آروم میگیره ، دا (دالی)رو هم خیلی وقته بازی کردنی میگی یادم رفته بود برات بنويسم. عااااااااااااااشقتم عزیزکم  
23 ارديبهشت 1395

نمایشگاه کتاب(بیست ونهمین)

سلام قند عسل مامان از نمایشگاه کتاب چندتا کتاب و ... برات خرید البته امسال چیز زیادی نگرفتم چون لگو و کتابهای سال پیشرو هنوز استفاده نکردی،موقع ورود یکم خواب آلود بودی حال نداشتی ولی بعد از گرفتن یه بادکنک کلی ذوق کردی و بازی کردی ای بابا ترکید!!!! بادکنک رو انقدر با ناخنت فشار دادی تا ترکید الهی فدات بشم خیلی ناراحت شدی  میخواستی بادکنک بچه های دیگه رو با گریه بگیری که بالاخره بابا جون یکی برات گرفت اینجا هم داری نقشه میکشی تا بادکنک بگیری اینم چیزایی که گرفتیم مجموعه حواستو جمع کن که فعلا برای شما زوده، پازل اندام که خیلی خوشت اومده، دفتر نقاشی، کتاب اریگامی برای درست کردن اشکال خوشگل برای پسر خوشگلم ...
23 ارديبهشت 1395

تعطیلات عید مبعث

 سلام عزیزم تعطیلات عید مبعث منو شما و باباجون باهم رفتیم مکتو یه روزم رفتیم بناب تا  کباب سنتی اونجارو امتحان کنیم ولی کبابها ی باباجون دسته کمی از کباب اونجا ندارها.  اینجا بابا جون داشت به درختا میرسید شما هم داشتی نقشه میکشیدی از دست من فرار کنی بری که این کارم کردی اینجا هم بازار هشترود منتظر باباجونی تا برگرده داشتی بوووووووووو میکردی پارک مسافر مراغه ، اولین بار بود مراغه میرفتم واقعا شهر زیبایی خیلی لذت بردم انقدر سرسبز که فکر میکنی توی یکی از شهرهای شمالی   راه برگشت از بناب قربونت برم از پنج شش ماهگی شایدهم زود تر خیلی علاقه داشتی بری بغل باباجون پشت فرمون و فرمون رو بگیری وب...
21 ارديبهشت 1395
1